مریم جلوداران، خبرگزاری ایرنا، 18 اَمرداد 96
گفت و گو با محمدرضا نیک نژاد، کنشگر صنفی- رسانه ای
به گزارش خبرنگار حوزه آموزش ایرنا، از آنجا که آموزش و پرورش با کمبود معلم در مقاطع مختلف تحصیلی مواجه است به ناچار از معلمان رسمی و بازنشسته برای تدریس استفاده می کند و در زمان برگزاری امتحانات به عنوان مراقب و مصحح برگه های امتحانی نیز نیروهای موجود و آزاد را به کار می گیرد تا بتواند بار سنگین آموزش بیش از 13 میلیون و 500 هزار دانش آموز را بر دوش بکشد.
هر چند که با این اقدامات، زخم های کهنه نظام آموزشی به صورت مقطعی و نسبی درمان شده اما به مرور زمان و از آنجا که ردیف بودجه مشخصی برای این امر در نظر گرفته نشده و اعتبارات مصوب وزارت آموزش و پرورش نیز کفاف پرداخت ها را نمی دهد معوقات، روز به روز افزایش پیدا می کند.
این معوقات که البته به گفته معلمان بسیار ناچیز است و صرفا برای گذران زندگی و ترمیم حقوق به آن نگاه می کنند اگر نتواند باری از مشکلات روزمره معلمان کم کند، باید به جای واژه ترمیم، نمک بر زخم زندگی از آن یاد کرد چرا که دغدغه پرداخت نشدن معوقات، چه بسا دردناک تر از ضعف بنیه مالی است.
به تعویق افتادن آنچه که همواره از آن به عنوان معوقات و مطالبات فرهنگیان نام برده می شود، باعث شده معلمان رسمی و بازنشسته انگیزه پذیرفتن مسئولیت تدریس را از دست بدهند و حاضر به تصحیح برگه های امتحانی و یا مراقب جلسات امتحان نباشند.
البته نباید در این ماجرا، از معلمان خرده گرفت چرا که در هر حرفه و جایگاهی اگر حق و خواسته قانونی، محقق نشود، به طور طبیعی واکنش هایی به دنبال خواهد داشت اما از این موضوع نباید غفلت کرد که جایگاه حساس نظام آموزشی، عرصه آزمون و خطا نیست و اگر موضوعات و چالش های آن به طور جدی پیگیری و حل نشود تبعات منفی آن به آحاد جامعه آسیب خواهد زد.
در این میان، وعده های دلگرم کننده مسئولان مبنی بر اینکه پرداخت معوقات فرهنگیان در آینده نزدیک و یا تلاش برای حل مشکل، نیز راه به جایی نبرده است و این قصه تلخ همچنان در کشاکش توجیه متولیان امر مبنی بر کمبود بودجه، کام معلمان را تلخ تر می کند.
وزیر آموزش و پرورش در بهمن سال 95 با رسانه ای کردن این موضوع که با کمک دولت یازدهم، چهار هزار میلیارد تومان به صورت اوراق مشارکت دریافت کرده و قرار است دو هزار و 700 میلیون تومان از این مبلغ با همکاری نهادهای اقتصادی تبدیل به پول نقد شده و معوقات همه فرهنگیان پرداخت شود، شور و هیجان و روزنه امیدی در جامعه فرهنگیان ایجاد کرد.
«فخرالدین دانش آشتیانی» با اشاره به اینکه یکی از مهمترین دستاوردهای دولت یازدهم در حوزه آموزش و پرورش به روز رسانی معوقات جامعه فرهنگیان کشور است، گفت: معوقات و پاداش خدمت بازنشستگان تا پایان سال 94 و معوقات حق التدریس شاغلان، نیروهای آزاد و حقوق سرباز معلمان را از فروردین تا پایان دی ماه 95 پرداخت کرده ایم.
وی یادآور شد: معوقات بستههای حمایتی مدارس غیر دولتی نیز پرداخت شده است، اگر چه فرهنگیان هنوز مطالباتی دارند و پیگیر آن هستیم تا بتوانیم قدمهایی در این جهت برداریم.
معاون تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش نیز چندی قبل اعلام کرد که به شرط تامین اعتبار تا اواخر مردادماه یا نیمه شهریور امسال، معوقات معلمان پرداخت می شود.
«حسین فرزانه» با بیان اینکه سه تا چهار مورد از معوقات فرهنگیان باقی مانده و بقیه موارد به طور کامل تسویه شده است، ادامه داد: سه ماه از حق التدریس شاغلان، نیمی از حق الزحمه امتحانات و اضافه کاری بخش اداری باقی مانده است که در تلاش برای پرداخت آن هستیم.
وی با اشاره به اینکه مبلغ معوقات باقی مانده فرهنگیان حدود 500 تا600 میلیارد تومان برآورد شده است، بیان داشت: هماهنگی های لازم باید توسط سازمان برنامه و بودجه انجام شود تا زمان پرداخت معوقات را تعیین کنیم اما در نظر داریم تا آخر مردادماه یا نیمه شهریور این مساله تحقق یابد.
کارشناس مسائل آموزش و پرورش نیز در گفت و گو با خبرنگار حوزه آموزش ایرنا دغدغه معلمان در پرداخت نشدن مطالباتشان را اینگونه بازگو کرد که بدقولی در پرداخت ها همواره وجود داشته و محدود به این دولت هم نمی شود و تفاوت بین نیروهای ستاد و صف در وزارت آموزش و پرورش مساله جدیدی نیست.
«محمدرضا نیک نژاد» اظهار داشت: نیروهای ستادی آموزش و پرورش، هر ماه اضافه کار خود را با حقوق دریافت می کنند حال آنکه معلمان، اضافه کار خود را پیش از این با دو تا سه ماه تاخیر می گرفتند اما این تاخیر در سال گذشته بالا گرفت به گونه ای که مجموع اضافه کار 6 ماه و حق الزحمه تصحیح اوراق و مراقبت امتحانی همزمان با هفته معلم سال 95 پرداخت شد.
وی با بیان اینکه اضافه کار ماه های مهر، آبان و آذر 95 نیز اواخر اردیبهشت امسال و با 9 ماه تاخیر به معلمان پرداخت شد، درخصوص حق الزحمه امتحانات نیز اظهار داشت: امتحانات نهایی در سه مرحله خرداد، شهریور و دی ماه انجام می شود که حق الزحمه مراقبان و تصحیح کنندگان اوراق امتحانی معمولا با چند ماه تاخیر پرداخت می شد و چند سالی است معوقات بسیار دیرتر پرداخت می شود.
نیک نژاد با بیان اینکه در خرداد 96 حق الزحمه امتحانات شهریور و دی 95 پرداخت شد اما هنوز از پرداخت حق الزحمه امتحانات خرداد 95 خبری نیست، افزود: از آنجا که تعداد دانش آموزان در امتحانات خردادماه زیاد است و تصحیح برگه های امتحانی بیشتری را شامل می شود به همین دلیل معلمان همچنان منتظر دریافت حق الزحمه خرداد 95 با گذشت بیش از یک سال هستند.
این کارشناس حوزه آموزش و پرورش یادآور شد: همچنین حق التدریس سه ماه دی، بهمن و اسفند سال 95 و دو ماه اول سال 96 نیز تاکنون پرداخت نشده است.
عضو کانون صنفی معلمان تهران با بیان اینکه برای هر جلسه حضور در حوزه امتحانی مبلغ ناچیزی پرداخت می شود که به دلیل دوری مسافت و هزینه رفت و آمد به هیچ وجه به صرفه نیست، گفت: بخشی از حق التدریس را معلمان رسمی به عهده می گیرند که برای ترمیم حقوق خود حاضر به اضافه کار می شوند و بخشی دیگر نیز افرادی هستند که تنها راه امرار معاش آنها همین مبلغ ناچیز حق التدریس است که آن هم به موقع پرداخت نمی شود و البته در این میان بازنشستگان آموزش و پرورش، بسیاری نیز برای گذران زندگی به حق التدریس روی می آورند و بخش مهمی از ساعت های آموزشی را پر می کنند.
نیک نژاد با بیان این نکته که به موقع پرداخت نکردن حق التدریس و حق الزحمه این افراد به هیچ وجه قانونی، انسانی و اخلاقی نیست و نوعی تحقیر و توهین به معلمان محسوب می شود، عنوان کرد: اکنون معلمان تمایل کمتری به کار کردن در این شرایط دارند به همین خاطر مدیران مدارس به ناچار از افرادی به اسم معلم برای مراقبت امتحانی استفاده می کنند که البته نظارت دقیقی از سوی بازرسان نیز انجام نمی شود و همین مساله، امنیت امتحانات را به شدت کاهش داده است.
وی افزود: بر اساس استانداردهای جهانی، هزینه های جاری آموزش و پرورش باید 85 درصد باشد و مابقی آن باید صرف کیفیت بخشی آموزش شود و این در حالیست که در ایران طبق اعلام دفتر پژوهش های مجلس شورای اسلامی، حدود 94 درصد اعتبارات، صرف هزینه های جاری می شود و البته واقعیت این است که 98 درصد هزینه های آموزش و پرورش به پرداخت ها اختصاص دارد و در خوشبینانه ترین حالت، تنها دو درصد برای کیفیت بخشی آموزشی باقی می ماند و این موضوع بحران پولی شدن آموزش و پرورش را به دنبال دارد.
این کارشناس حوزه آموزش و پرورش تصریح کرد: در این میان دست مدیران مدارس باز گذاشته شده و آنها برای سرپا بودن مدارس و تامین امکانات که برای یک سال تحصیلی به مبلغی بین 40 تا 50 میلیون تومان نیاز دارند، دست در جیب خانواده ها می کنند و البته نظارتی هم بر عملکرد مدیران مدارس صورت نمی گیرد.
* سخن آخر
باید در نظر داشت رشد کمی و کیفی نظام آموزشی به عوامل بسیاری وابسته است که از جمله آنها می توان به تامین رفاه و معیشت معلمان به عنوان یکی از حلقه های مفقوده دستگاه تعلیم و تربیت اشاره کرد، اگر معلمان بدانند که زحمت و نتیجه تلاش آنها همواره دیده می شود و آحاد جامعه و مسئولان قدردان زحماتشان هستند چه بسا انگیزه بیشتری برای آموزش پیدا خواهند کرد.
در این میان پرداخت مطالبات معلمان که در قبال آن تلاش کرده اند، خواسته زیادی نیست و مسئولان می توانند با مدیریت درست و برنامه ریزی مناسب نسبت به تامین مالی این بخش از معوقات فرهنگیان اقدام کرده و نظام آموزشی را برای تحقق اهداف ترسیم شده در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، یک گام به جلو ببرند.
به نظرمی رسد گام دیگر تحقق اهداف و چشم اندازهای ترسیم شده در سند تحول بنیادین تعامل مسئولان وزارت آموزش و پرورش با رسانه ها باشد، مساله ای که کمتر به آن توجه و موجب سردرگمی و بی اطلاعی فرهنگیان از اقدامات و فعالیت های وزارتخانه شده است.
متاسفانه این بی توجهی باعث شد پیگیری خبرنگار ایرنا و ارسال نامه به دفتر معاونت تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش که بیش از یک ماه به طول انجامید تا اطلاعات دقیق تری درباره میزان مطالبات فرهنگیان و زمان پرداخت این معوقات به دست آورد، به نتیجه نرسد.
خبرنگار: مریم جلوداران**انتشار: زینب کارگر
http://www3.irna.ir/fa/News/82625804/
گفتوگو با دو فعال صنفی معلمان درباره وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش:
آموزش و پرورش؛ وزارتخانهای نیازمند تحول
پیش از این معاون پشتیبانی این وزارتخانه بود. او پس از استعفای فانی (وزیر سابق آموزش و پرورش) برای دورهای کوتاه سرپرست وزارت آموزش و پرورش شد.
دوات آنلاین
حسن روحانی صبح امروز وزرای کابینه دوازدهم را برای گرفتن رای اعتماد مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. در بین وزرا پیشنهادی سید محمد بطحائی، به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی شد که با واکنشهای متفاوتی رو به رو شد.
در هفتههای اخیر حدسهای مختلفی برای وزیر آموزش و پرورش زده و گزینههای مختلی مطرح میشد اما سرانجام سید محمد بطحائی فرد برگزیده دکتر روحانی معرفی شد. بطحائی پیش از این معاون پشتیبانی این وزارتخانه بود. او پس از استعفای فانی (وزیر سابق آموزش و پرورش) برای دورهای کوتاه سرپرست وزارت آموزش و پرورش شد.
بیتوجهی به آموزش و پرورش
محمدرضا نیکنژاد، کنشگر صنفی و رسانهای معلمان، با تاکید بر اینکه باید بر جنبه مدیریت افراد نه شخصیت آنها تکیه کرد، گفت: ما با مدیریت آقای بطحائی آشنا هستیم ولی چنین گزینههایی نمیتوانند امید و هیجانی در وزارتخانه و بین معلمان ایجاد کنند و درواقع رویه قبلی دکتر فانی را ادامه خواهند داد و در بهترین حالت چهار سال گذشته تکرار خواهد شد.
او با اشاره به اینکه وزارت آموزش و پرورش با مشکلات عمده و ریشهای درگیر است افزود: برای حل مشکلات به وزیری با مدیریت قوی نیاز است تا نهتنها در هیات دولت بلکه در حاکمیت نیز فردی بانفوذ و شناختهشده باشد تا وزارتخانه توسعهگرا شود و مشکلات همیشگی بودجه در این وزارتخانه کاهش یابد.
نیکنژاد اضافه کرد: با وجود شعارهای مختلف که آموزش و پرورش را اولویت جامعه معرفی میکنند متاسفانه در عمل هیچ توجه ویژهای به این وزارتخانه ندارند در صورتی که باید از افراد خلاق و جوان در این وزارتخانه استفاده کنند.
نیکنژاد در ادامه با اشاره به واکنشهای معلمان در فضای حقیقی و مجازی به معرفی سید محمد بطحائی، اظهار کرد: ما از نمایندگان مجلس که بیشتر با بدنه مردمی جامعه در ارتباط هستند انتظار داریم برخورد سیاسی را کنار بگذارند و برخوردی آموزشی در انتخاب وزیر آموزش و پرورش داشته باشند تا افراد متوسط در جایگاه وزیر قرار نگیرند.
نیاز به وزیری قدرتمند
مهدی بهلولی، فعال صنفی معلمان، نیز با بیان اینکه معلمان امید بیشتری به دولت دوازدهم داشتند، گفت: این وزارتخانه نیازمند وزیری قدرتمند است که در سطح ملی بانفوذ و مطرح باشد.
او با اشاره به خاطره خوب معلمان از وزارت محمدعلی نجفی و شرایط بهتر این وزارتخانه در آن دوران، افزود: آقای نجفی گزینه بهتری بود اما شنیدهها حاکی از آن بود خود ایشان تمایلی ندارند به این وزارتخانه برگردند.
بهلولی در ادامه با بیان اینکه بیش از 60 درصد اعضای وزارت آموزش و پرورش را زنان تشکیل میدهند، اضافه کرد: ما امید داشتیم آقای روحانی خانم مولاوردی را که شخصیتی شناختهشده ،برجسته و بانفوذ است، به عنوان وزیر معرفی کند. چنین انتخابی نه تنها برای وضعیت وزارتخانه بهتر بود بلکه در بین معلمان استقبال بهتری میشد و تحولساز بود.
گزارش : فرناز بهنیا
yon.ir/thcSj
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه آرمان، 17 اَمرداد 96
اگر از واژه ی درستِ "رکن چهارم مردم سالاری" برای روزنامه ها و کارکردهای سیاسی آن بگذریم، به دیگر کارکردهای مهم رسانه ها و از آن میان پیامدهای فرهنگی- اجتماعی آن به ویژه در دو– سه دهه گذشته برمی خوریم. گرچه نمی توان درهم تنیدگی سیاست، فرهنگ و جامعه را نادیده گرفت اما بسیاری از دگرگونی های سیاسی با پیامدهای مثبت و منفی شان زودگذر و ناپایدارند و آن چه که در درازمدت از آن ها باقی می ماند پیامدهای فرهنگی- اجتماعی آنهاست. یکی از کارکردهای ماندگار و اثرگذارِ فرهنگی- اجتماعی رسانه ها آموزش است. آموزش به هدفِ پرورشِ شهروندانی که هر یک پرچمدار توسعه فردی و انسانی و در نتیجه توسعه پایدار همه سویه در جهان نوین هستند. آموزش در خانه، مدرسه و جامعه به عنوان مهمترین نهادهای اجتماعی سامان می گیرد. گمانی نیست که رسانه به ویژه در یکی – دو دهه گذشته و با گسترش خیره کننده فضای مجازی در هر سه سطح پیش گفته حضور و نفوذ داشته و هر روز این تاثیرگذاری بیشتر و بیشتر شده و می شود. در این یادداشت کوتاه از خانواده و جامعه گذشته و به نهاد رسمی آموزش یعنی آموزش و پرورش می پردازیم. کمتر کسی را می توان یافت که با رسانه ها و خبرهای 10 – 15 سال گذشته در ارتباط بوده باشد و از گرفتاری های پر شمار سامانه آموزشی کشور، دانش آموزان و فرهنگیان بی خبر باشد. گرفتاری هایی که این سامانه را از نهادی فرهنگ ساز و توسعه ای به ساختاری مصرفی با کارکردهایی تبدیل کرده است که حتی با اثرگذاری های نخستین سال های آغاز به کارش نیز فاصله ای معنا دار دارد! بی گمان می توان ده ها ساعت از گرفتاری های گوناگون نهاد آموزش گفت و نوشت اما آن چه که خبر خوشایندی به شمار می آید گسترش طرح این گرفتاری ها در فضاهای رسانه ای و از آن میان روزنامه ها به عنوان چشم و گوش جامعه است. در یک دهه گذشته شمار خبرنگارانی که به گستره ی آموزش علاقه نشان داده اند بیشتر شده و کمتر روزی را می توان دید که صفحه های اجتماعی روزنامه ها خبرهای وابسته به آموزش را پوشش ندهند. اکنون در رسانه های گوناگون خبرنگارانی را می توان یافت که آن چنان انگیزه نشان داده و تلاش کرده اند که به کارشناسانی زبده در تحلیل مسائل آموزشی تبدیل شده اند و خوشبختانه تاثیرگذار هم هستند. در همین پیوند روزنامه هایی هستند که یا صفحه ثابت و و یژه آموزش راه انداخته اند و یا در هر هفته، روز یا روزهایی را به بازتاب تخصصی تر موضوع های آموزشی می پردازند. ورود انگیزه بخش روزنامه ها و خبرنگاران سبب شده که در سال های گذشته نسلی از فرهنگیان نویسنده پا به گستره رسانه نهاده و با همکاری خبرنگاران، بهتر و بیشتر به آموزش و گرفتاری های آن بپردازند. در این میان بی گمان نقش خبرنگاران صفحه های آموزش یا جامعه بسیار پر رنگ و اثر گذارتر است. در پایان و پس از سپاس ویژه از دست اندرکاران روزنامه هایی که بیشترین و بهترین همراهی را در طرح گرفتاری های آموزشی داشته اند و تبریک روز خبرنگار به خبرنگاران گرامی، تاکید می شود که راه توسعه کشور نه نفت است نه تجارت و نه پا گذاشتن جای پای سرمایه داری لگام گسیخته، راه توسعه از مدرسه و کلاس و از راه پرورش شهروندان دانا و توانا می گذرد.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/193803/نقش-خبرنگاران-در-حوزه-آموزشی
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه وقایع اتفاقیه، 17 اَمرداد 96
چند سالی ست که گرفتاری های پر شمار آموزشی کشور بیش از هر زمان دیگری در رسانه های نوشتاری بازتاب می یابد. این بازتاب، گرفتاری های صنفی- آموزشی چندین دهه ای فرهنگیان تا نابرخورداری گسترده ی آموزشی در دورترین روستاهای کشور تا ناکارآمدی ساختاری سامانه آموزش، بودجه به شدت کم نهاد آموزش و صدها دشواری ریز و درشت آن را در بر گرفته و می گیرد. پیگیری های انگیزه مند و انگیزه بخش روزنامه های کشور نسلی از خبرنگارانِ کارشناس، آگاه و توانا در زمینه آموزش را به جامعه شناسانده است که هم نقطه قدرت روزنامه ها و روزنامه نگاری هستند و هم تکیه گاهی برای میلیون ها دانش آموزان و صدها هزار آموزگار و دست اندرکاران دلسوزِ آموزش و پرورش کشور. امروز کمتر رسانه ی شناسنامه دارِ نوشتاری و حتی مجازی را می توان دید که به نهاد آموزش و رخدادهای آن بی تفاوت باشد. کمتر روزی را می توان یافت که صفحه های اجتماعی روزنامه ها، خبرهای وابسته به آموزش و پرورش نوباوگان کشور را پوشش ندهند و تحلیل، گزارش، گفت و گو و .... درباره آموزش و پرورش نداشته باشد. از دیگر سو پیگیری های خبرنگار- کارشناسان روزنامه های نامدار کشور و بازتاب دشواری های سامانه آموزشی، پای نسل موثری از نویسنده – معلم را به گستره رسانه های واقعی و مجازی باز کرده که یادداشت ها و گفت و گوهای تحلیلی شان سر راست از کف کلاس و پای تخته و پیوند بی واسطه شان با آموزش و دانش آموز برمی آید. این تجربه های ناب و بی واسطه به تازگی راهی گشوده اند به آن سوی دیوارهای بلند مدرسه ها. دیوارهایی که روزنامه نگاران، دهه هاست یا از دیدن و ارزیابی مستقیم اش محروم اند و یا اگر هم به روی شان باز شده، پس از گذشتن از هفت خوانِ کاغذبازی های دردسر سازِ اداری، مجبور به بازتاب واگویه های دستِ چندمی بوده اند که با واقعیت های آموزش و ساختارش فرسنگ ها فاصله داشته و دارد. اما امروز به یاری این نویسنده- معلمان و همکاری ارزنده خبرنگاران آموزشیِ بسیاری از روزنامه ها و تارنماها و حتی کانال های تلگرامی پر مخاطب معلمان، به آرامی دیوارهای بلند مدرسه ها کوتاه می شوند و این مکان ها به عنوان دومین نهاد مهم اجتماعی، خود و واقعیت را بسیار بیش از گذشته به جامعه می نمایاند. گرچه تا وضع آرمانی فاصله بسیار است اما گسترش روز افزون رسانه های واقعی و مجازی بی گمان دورنمای روشنی را نشان می دهد و باید امیدوار بود که برای خبرنگاران، دیوارهای سنگی و بلند مدرسه ها به دیوارهای شیشه ای بدل شود و آموزش به عنوان مهمترین نهادِ شهروند پرور در جهان نوین، برای بالندگی بیشتر و اثربخش تر تحت پایش موشکافانه رسانه ها قرار گیرد. در پایان از سوی همه فرهنگیان کشور روز خبرنگار را به همه خبرنگاران فرهیخته کشور شاد باش می گوییم؛ به ویژه دوستان صفحه های اجتماعی که همواره و در سخت ترین شرایط زحمت بازتاب رویدادهای آموزشی – صنفی را کشیده اند.
http://www.vaghayedaily.ir/fa/newspaper/2475
محمدرضا نیک نژاد، کانال تلگرامی اخبار فرهنگیان
۱۶ امرداد ۹۶
با ورود شبکه اجتماعیِ تلگرام به گستره خبر و خبررسانی و با کشف توانایی ها و اثرگذاری های آن در کنش های صنفی- رسانه ای فرهنگیان، شماری از کوشندگان صنفی با راه اندازی گروه ها و کانال های تلگرامی بر آن شدند تا این ابزار جهان نوین را در راستای پیشبرد تلاش های صنفی خویش بکار گیرند. از جمله کسانی که در این راه گام برداشتند و تا اندازه فراوانی کامیاب نیز بودند، دست اندرکاران کانال تلگرامی" اخبار فرهنگیان" بودند. این کانال پر مخاطب فرهنگیان به عنوان یک بنگاه خبری– تحلیلی توانست توانایی و درایت دست اندرکاران خویش را به رخ حریفان بکشد و به یکی از پرمخاطب ترین کانال های صنفی- رسانه ای و اثرگذار در گستره آموزشی - صنفی تبدیل شود؛ این کامیابی آن چنان هست که به تنهایی جای شادباش گویی به دوستان "اخبار فرهنگیان" را دارد. اما با توجه به جایگاه خبری این کانال و تلاش های رسانه ای دست اندرکاران آن بی گمان یکی از گروه های سزاوار برای تبریک روز خبرنگار بی گمان گروه دست اندرکاران کانال "اخبار فرهنگیان" می باشند. نگارنده به عنوان یک فرهنگی، تلاش های شبانه روزی گروه مدیریت این کانال ارزنده را ارج می نهم و آرزوی کامیابی ها و اثرگذاری های بیشتر برای آن ها را دارم.
درود بر دست اندرکاران کانال "اخبار فرهنگیان".
دستمریزاد.
روز خبرنگار بر شما همکاران پر تلاش و گرامی خجسته باد.
http://l1l.ir/xtk
یک کارشناس آموزش و پرورش عنوان کرد :
آموزش و پرورش نیازمند وزیری بانفوذ
گفت و گوی ایسنا با محمدرضا نیک نژاد
۱۶ امرداد ۹۶
یک کارشناس آموزش و پرورش با اشاره به اینکه طی سالهای گذشته وزیر آموزش و پرورش تخصصی نداشتهایم، اظهار کرد: معمولا وزیر آموزش وپرورش به یک حسابدار تبدیل میشود که باید در طول سال چرتکه بیندازد که کسریها را چگونه جبران کند.
محمدرضا نیکنژاد در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه آموزش و پرورش طی چند دهه اخیر گرفتاریهایی داشته که میتوان آنها را فهرست کرد، گفت: اما مهمترین مسئلهای که وجود دارد اولویت نداشتن دستگاه آموزش و پرورش است و شاید به صورت مسکن و موقتی اقداماتی صورت گیرد اما گرفتاریهای ریشهای آموزش و پرورش دیده نمیشود. شاید بیش از ۲۰ سال است که درگیر بودجه هستیم؛ بودجه وزارتخانه افزایش مییابد اما مشکلات چند برابر میشوند.
این کارشناس آموزش و پرورش با بیان اینکه معمولا کسری بودجههای پایان سال معادل یک چهارم کل بودجه آموزش و پرورش است گفت: این موضوع تنها منحصر به این دولت نیست، باید به آموزش و پرورش نگاهی فراسیاسی و فرادولتی داشته باشیم. آموزش و پرورش یک نهاد توسعهای است و اگر روی آن سرمایهگذاری کنیم در میانه راه کشور روی ریل توسعه میافتد.
نیکنژاد افزود: توسعه همه جانبه در هر کشوری منوط به توسعه انسانی است که در آموزش وپرورش و دانشگاهها اتفاق میافتد. یکی از مهمترین اولویتهای فعلی آموزش و پرورش، بودجه است. ما به ساختاری نیاز داریم که دیگر نگران اوضاع مالی نباشیم.
وی با اشاره به اینکه طی سالهای گذشته وزیر آموزش و پرورش تخصصی نداشتهایم، اظهار کرد: معمولا وزیر آموزش وپرورش به یک حسابدار تبدیل میشود که باید در طول سال چرتکه بیندازد که کسریها را چگونه جبران کند. هرازگاهی از افزایش حقوق معلمان اخباری منعکس میشود اما همواره گلایهها پابرجاست، زیرا شکاف میان تورم و حقوقهای دریافتی پر نمیشود و بودجه به صورت قطرهچکانی تزریق میشود.
این کارشناس آموزش و پرورش با اشاره به اینکه از سوی دیگر مدارس هم دچار مشکلات کمبود سرانه هستند گفت: این مشکلات مالی به نوعی مجوز دریافت پول از اولیاء شده و در این میان سوءاستفادههایی رخ میدهد که قابل انکار نیست و هنوز گرهای از مشکلات ۱۳ میلیون دانشآموز باز نشده است. همچنین بودجه اولین مشکل و گره آموزش و پرورش شده است.
نیکنژاد ادامه داد: باید اهداف اصلی آموزش و پرورش را نیز در نظر بگیریم. نباید اهداف بنیادین و سنتی آموزش و پرورش که همان کیفیت تحصیلی و سطح سواد است به دست فراموشی سپرده شود. از سوی دیگر پرورش شهروندانی در تراز جهانی نیز اهداف جدیدی هستند که طی ۲۰ سال اخیر اضافه شدهاند. همچنان در اهداف بنیادین ناموفق هستیم و افت آموزشی بیداد میکند. سیستم فعلی به ساده کردن درسها و پایین آوردن سطح آموزشی روی آورده و نمیتواند شهروندان ویژهای تربیت کند و نتیجه این میشود که دانشآموزان ما علیرغم مدارک دهانپرکن در الفبای شهروندی دچار مشکل هستند.
وی همچنین به ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش در دولت یازدهم پرداخت و عنوان کرد: نمیتوان گفت که به لحاظ ریشهای آموزش و پرورش در دولت یازدهم موفق بوده است. در دولت یازدهم گرفتاریهای آموزش و پرورش حتی به صورت نیمه بنیادی هم حل نشد. البته اقداماتی خوبی صورت گرفت که از جمله آنها پرداخت پاداش پایانخدمت فرهنگیان بود. در سالهای گذشته شاهد آن بودیم که پاداش پایان خدمت با تاخیر به بازنشسته پرداخت میشد. این اقدام خوب بود که امیدواریم ادامه پیدا کند.
این کارشناس آموزش و پرورش با اشاره به انتخاب وزیر جدید آموزش و پرورش گفت: وزیری میخواهیم که نفوذ بالایی داشته باشد و اهمیت آموزش و پرورش را در چشم و دل حاکمیت افزایش دهد .
این کارشناس آموزش و پرورش با بیان اینکه اگر قویترین وزیر هم بیاید اما از سوی دولت حمایت نشود کاری از پیش نمیبرد، گفت: آموزش و پرورش نیازمند وزیری با نفوذ و جنگنده است، وزیری نیاز داریم که دولت تمام قد از او حمایت کند و بتواند امید و شادابی را در مخاطبانش ایجاد و تقویت کند.
http://l1l.ir/246m
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه آسمان آبی، 12 امرداد 96
رتبه بندی مدرسه ها زیر- برنامه ای از طرح تعالی در سند تحول آموزش و پرورش است که از سال 90 و به مدت دو سال به شکل آزمایشی در بیش از 5000 مدرسه اجرا شد و امسال قرار است در نزدیک 11 هزار مدرسه پیاده شود. در این طرح مدرسه ها در چهار سطحِ ممتاز، موفق، پویا و متعالی رتبه بندی شده و در یک روند رقابتی از منطقه به استان و سپس کشوری وارد شوند. به گفته دست اندرکاران، مدیران باید تلاش کنند تا مدرسه های خویش را در این رتبه بندی بالا بکشند. به گمان طراحان، این کار زمینه تعالی آموزش را بیش از گذشته فراهم خواهد کرد و ...
اما آسیب های چنین طرحی چه می تواند باشد؟ نخستین آسیب آن است که این طرح زمینه رقابت میان مدرسه ها و در نتیجه میان دانش آموزان را بیش از گذشته فراهم می کند. واپسین دستاوردهای تجربی- پژوهشی در گستره آموزش نشان می دهد که پدیدآوری رقابت میان دانش آموزان و دامن زدن به آن، پیامدهای آموزشی آسیب زایی در پی دارد. آموزش فرایندی انسانی- اخلاقی است و بر بنیادِ همکاری، همدلی، همراهی و همیاری بنا می شود. یادگیریِ پایه گذاری شده بر چنین آموزشی، افزون بر ماندگاری و نهادینگی، سبب توان افزایی در برقراری ارتباط های اجتماعی و گروهی در میان دانش آموزان امروز و شهروندان آینده خواهد شد. برخلاف تجربه های کامیاب آموزشی در جهان، ساختار آموزشی کشور ما همچنان در پی رقابت افزایی میان نوآموزان است. اجرای چنین طرحی و زمینه رقابتی نهفته در آن، بی گمان زمینه ساز آسیب های گوناگون و افزون تری بر جان و تن نوباوگان خواهد شد.
اما دشواری دیگر رتبه بندی مدرسه ها همراهی با فرهنگ آموزشی ریشه دار و آسیب زای "کمی نگری" در آموزش است. در این فرهنگ همه ی رشد یادگیری دانش آموز را "نمره" ی آزمون تعیین می کند و دگرگونی های رفتاری و اندیشگی و منشی آنان نه مورد توجه است و نه سنجه ای برای ارزیابی دارد. از این رو رتبه بندی مدرسه ها در پایان، در میزان درصد قبولی و معدل دانش آموزان خلاصه شده و بر فشار بر مدرسه و آموزگار و دانش آموز برای افزایش کمی پیشرفت دانش آموزان دامن می زند و آموزش را از هدف های نوین اش یعنی پرورش انسانی دانا و توانا و اجتماعی و جهانی دور کرده و انان را در چاردیواری نمره و معدل زندانی می کند.
از دیگر سو این رتبه بندی سبب جدایی بیشتر دانش آموزان با توانایی ها و استعدادهای گوناگون شده و بیش از همه دانش آموزان متوسط و ضعیف را دچار مشکل خواهد کرد.
اما واپسین آسیبِ مورد اشاره این یادداشت شاید دامن زدن به پولی سازی آموزش باشد. بی گمان این رتبه بندی بهانه و زمینه ای فراهم می کند تا دانش آموزان از مدرسه ها در رتبه های پایین به مدرسه هایی با رتبه های بالاتر کوچ کنند. این رویکرد افزون بر ناتوان نگه داشتن مدرسه های ضعیف تر، می تواند به دریافت های پولی از سوی مدرسه های بهتر بینجامد و بر روند بی حد و مرز کلایی شدن آموزش دامن بزند. مانند همین چیزی که اکنون در مدرسه های کشور و با عنوان های گوناگون جریان دارد و کمتر پایشی در آن ها صورت می گیرد.
http://www.upsara.com/images/gghy_photo_2017-08-06_09-20-49.jpg
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 14 امرداد 96
برخلاف همیشه که غرق در بوسهمان میکرد، گوشهای افتاده بود و مینالید. در این بیست و اندکی که دامادشان هستم، هیچگاه چنین ندیده بودمش؛ زنی خوداتکا، سختکوش، مهربان و خوددار. به سختی درد داشت. برای جلوگیری از آسیب بیشتر، به اورژانس زنگ زدیم. آمبولانس آمد. پس از وارسی گفتند به بیمارستان ببریدش! دستور دادند که بلندش کنید و با خودروی خودتان ببرید. همچنان که ماموران نگاهمان میکردند، تلاش کردیم اما نتوانستیم و نتوانست؛ درد امانش را بریده بود. برانکارد را آوردند و با هزار بدبختی بر آن نشاندیمش و... ماموران همچنان دستور میدادند. در انتقال از خانه به آمبولانس و از آمبولانس تا اورژانس، هیچ کمکی نکردند! وارد اورژانس پرجنبوجوش بیمارستان ۵۰ تختخواب و ۵۰ساله شهر شدیم. دکتر از کنارش گذشت و با غرور، چند ضربه به زانو و استخوانش زد و در بیاعتنایی کامل بدون آنکه نگاهی به او و ما بیندازد، پرسشهایمان را بیپاسخ گذاشت و به سوی اتاقش رفت. امکانات زهوار دررفته بیمارستان و اتاقهای رنگ و رو رفته و پرستاران بیاعتنا به درد و رنج بیماران، از سویی حس تحقیر و از دیگر سو خشم آدم را برمیانگیخت. خانوادهای تصادفی و بشدت آسیبدیده آورده شدند. زنی از آنها به سختی بدحال بود و مردِ همراهش با ریش و یقه دیپلمات، با دستِ باندپیچیشده، از سویی سرگردان اتاقهای حسابداری و عکسبرداری و... و از دیگر سو، باید برانکارد بیمارش را خودش با همان یک دستش جابهجا میکرد! طاقتش طاق شد و فریاد برآورد و... انتظامات با احتیاط و هراس از تیپ و قیافهاش، آرامش کردند و در پاسخش که میگفت کسی نمیآید حتی برانکارد را هل دهد! گفتند نیرو نیست! گفت پس این پرستاران!؟ گفتند وظیفه پرستاران نیست. در همان مدتی که ما نیز برانکارد مادرِ همسرم را جابهجا میکردیم، دکتر با چند پرستار مشغول زمزمه یکی از ترانههای معروف لری ، با بیاعتنایی آزاردهنده درگیرِ خوشوبش بودند. مرد عصبانی با صدای کمی آرامتر و البته همچنان خشمگین، غر میزد که یکی در گوشش گفت، این بیمارستان دولتی است؛ اگر میخواهی خداینکرده بیمارت از دست نرود، برو فلان بیمارستان خصوصی؛ آنجا به بیمارت میرسند! همسرم از پیش مادرش آمد و گفت، اینها نهتنها با ما حرف نمیزنند، حتی وظیفه تخصصیشان را نیز پس از چندینبار خواهش و تمنا انجام میدهند. رنج و دردِ بیماران بشدت برایشان عادی شده و گویا از شکایت و پیگیری هم نمیترسند! ناخودآگاه یاد پاسخِ یکی از همکارانم به گلایههای یکی از معاونهای مدرسه افتادم. معاونی که خواهان کنترل اخلاقی و درسی بیشتر بچهها در کلاس شده بود. همکارم گفت، مگر چقدر به من میدهند که هم درس بدهم، هم مبصری کنم و بچهها را با خشم فروخورده کنترل کنم، هم چندین مرحله امتحان بگیرم و تصحیح کنم و پیگیر وضع درسی و اخلاقی ۴۰ دانشآموز در هر کلاس و ٣۰۰- ٢۰۰ دانشآموز در هر هفته باشم و آخرش هم بیفتم گوشه بیمارستان و در تنهایی بمیرم و کک هیچکس هم نگزد که مُرد! و البته یاد انواع گوناگون مدرسه نیز افتادم؛ غیردولتی، هیأت امنایی، نمونه دولتی، نمونه مردمی، تیزهوشان و... و چه ستم چندگانهای است بیمارستانهای دولتی و نیمهدولتی و خصوصی! و چه دردی است که بیمارشدن و دردکشیدن و بهبودیافتن و بدتر شدن و حتی تولد و مرگی که با میزان پول افراد پیوندی محکم دارد! و چه اخلاقستیز است که در انسانیترین گسترهها یعنی بهداشت و آموزش حکمِ «هر چه پول بدهی، آش میخوری» فرمانفرماست و چه دردآورست مرگ آرامِ انسان ها در چنین بیمارستانهایی و مرگِ آرامترِ میلیونها استعداد در چنان مدرسههایی و...
yon.ir/ZTMHk
محمدرضا نیک نژاد در گفت و گو با آرمان مطرح کرد
اداره مدارس کشور با بینش سنتی
زهرا سلیمانی، روزنامه آرامان، 3 خردادماه 95
با فرا رسیدن ایام امتحانات، دلهره دانشآموزان هم آغاز میشود. دانشآموزان و
دانشجویان در هر سن و سال باشند باز هم نگرانیهای مربوط به درس خواندن در ذهنشان
شکل گرفته و دچار اضطراب و ترس از امتحان میشوند. این روزها گروهی از دانشآموزان،
عصبانی، افسرده، پریشان، ناراحت و مضطرب هستند. گروهی دیگر به حدی آشفته و نگرانند
که در امتحان پاسخ سوالات ساده را هم از یاد میبرند. برای دانشآموزان داشتن کمی
اضطراب و دلهره در ایام امتـحانات امری طبیعی و معقـول است، چرا که مـوجب حرکت و
انگیـزه آنها برای یادگیری و موفقیت میشود، اما وقتی این نگرانی به حدی رسد که
تاثیر منفی بر روند آموزش روزانه آنها داشته و مانعی برای پیشرفتشان شود، غیرطبیعی
و نامعقول است. دانشآموزان میتوانند با اندکی تلاش، برنامهریزی و به کارگیری
روشهای گوناگون با کاهش اضطراب موفقیت خود را در امتحانات تضمین کنند. آنچه در
ادامه میخوانید نظرات محمدرضا نیک نژاد، کارشناس آموزش و پرورش، در گفتوگو با
«آرمان» درباره امتحانات پایان سال و به کارگیری شیوههای آموزش در مدارس کشور است.
این روزها امتحانات پایان سال دانشآموزان آغاز شده است. برگزاری امتحانات و این نوع سنجش یادگیری در مدارس با چه اشکالاتی همراه است؟
اشکالات شیوههای سنتی همچون برگزاری امتحانات پایان سال از طریق برگه و برگزاری امتحانات ترمی باعث شده تا مسئولان آموزش کشور با توجه به تجربیات جهانی آموزش در پایه دبستان، ارزیابی توصیفی را به کار بگیرند. هدف از اعمال شیوههای توصیفی جایگزین کردن آن با شیوه سنتی است. برگزاری امتحانات نتایج یک سال درس خواندن و رفت و آمد دانشآموز را نشان میدهد. طبیعتا این شیوه برگزاری آزمون برای دانشآموزان در مقاطع تحصیلی مختلف آسیبزاست. کارشناسان آموزش و پرورش با بررسی آسیبهای مخرب ناشی از به کارگیری شیوه تحصیلی سنتی، شیوه ارزشیابی توصیفی را جایگزین کردهاند. شیوه ارزشیابی توصیفی به رغم برگزاری آن در پایه دبستان نتوانسته به رسالت خود عمل کند. از سوی دیگر در دوره متوسطه اول و دوم امتحانات به شیوه سنتی برگزار میشود و همچنان شاهد بروز مشکلات متعدد همچون کمی کردن امتحانات هستیم. این امر باعث شده تا ارزیابی کوشش دانشآموز در یک سال تحصیلی به امتحان آخر سال موکول شود. در مدارس کشور به کارگیری روشهای آموزش مطابق با علم روز نیست و باعث بیعلاقگی دانشآموزان نسبت به تحصیل شده است. این در حالی است که تا وقتی نمره محوری و معدل محوری در جامعه حاکم باشد، دانشآموزان، دانشآموخته محسوب نمیشوند و از لحاظ علمی هم تحت آموزشهای اجتماعی قرار نمیگیرند.
برگزاری امتحانات پایان سال برای دانشآموزان با استرسهای روانی فراوان همراه است. برای مهار استرس و گذران اوقات همراه با آرامش در روزهای امتحان باید چه اقداماتی انجام داد؟
در شبهای امتحان استرس به حدی است که بنده با 27 سال سابقه تدریس در برخورد با دانشآموزان استرس دارم. نهادهای آموزشی کشور از شیوه برگزاری آزمون به شکل سنتی متنفر هستند. تاکنون آموزش و پرورش کشور آنطور که باید و شاید نتوانسته یک شیوه جایگزین مناسب برای ارزشیابی دانشآموزان به کار گیرد. این در حالی است که ارزشیابی دانشآموزان به شیوه توصیفی نیز معیار مناسبی محسوب نمیشود و تاکنون با نارساییهای متعددی همراه بوده است.
بهطور کلی شیوه علم آموزی را در مدارس کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
در مدارس کشور میتوان میزان علم آموزی را به شکل نسبی مورد ارزیابی قرار داد. برای مثال بنده امسال درس علوم اول متوسطه را تدریس کردم. باید گفت که کتابهای علوم برای یادگیری مفهومی تدوین شده است. در این شیوه تدریس به مسائل روزمره دانشآموزان توجه میشود. در این شیوه تدریس در کتاب زیست مباحثی همچون شناخت اندامهای بدن انسان، نوع تغذیه مناسب، زندگی سالم و... مطرح شده است. در اصل هدف تدوینکنندگان کتابهای درسی در مقاطع اول و دوم متوسطه ارتقای آگاهیهای ضروری برای زندگی اجتماعی است، هر چند فرهنگ آموزشی کشور، طرز تفکر دانشآموزان و خانوادههایشان خواستار برگزاری امتحانات و اعمال شیوه سنتی در نهاد آموزش کشور است. برای مثال نهاد آموزش کشور هم در کنار مطالب آموزشی موجود در کتاب درسی، معلم را وادار به تدریس مطالب خارج از کتاب و طراحی سوالهای دشوار در آزمون میکند. در این شیوه دانشآموزان به تست زنی، مطالعه برای کنکور و ارزیابی کمی سوق پیدا میکنند. حتی اگر سبک آموزش متداول در مدارس کشور برای تغییر سبک تدریس سنتی، ارزشیابی دانشآموزان از طریق برگزاری آزمون در پایان سال و شیوههای گذشته همچون دو ترمی و سه ثلثی حذف شود، به دلیل فرهنگ موجود در جامعه نمیتوان هیچگونه تغییراتی در شیوههای آموزش در مدارس کشور ایجاد کرد. در اصل اعمال شیوههای نوین در آموزش نتوانسته روند یادگیری را تحت تاثیر قرار دهد. با توجه به اینکه در پایه دبستان و متوسطه اول هدف نظام آموزش کشور جلوگیری از شیوههای کمی و کاهش یادگیری از طریق حفظ کردن مطالب درسی بود، اما فرهنگ آموزشی موجود در کشور اجازه تغییر را نداده است.
شیوههای آموزشی باید به چه طریق اعمال شود تا بتوان دانشآموزان را در طول سال به علم آموزی ترغیب کرد. درضمن آیا اعمال شیوه توصیفی توانسته در نهاد آموزشی کشور تغییرات مناسبی ایجاد کند؟
در برخی مواقع شاهد نبود تمایل در بین دانشآموزان برای رفتن و گذران
اوقات خود در مدرسه هستیم. در این وضعیت نمیتوان با تغییرات اندک شیوههای تدریس
را برای دانشآموز جذاب کرد. این در حالی است که در سالهای اخیر تغییرات متعدد در
کتب درسی برای دانشآموزان ایجاد شده، اما این گونه اقدامات در وضعیت دانشآموزان
هیچتغییری ایجاد نکرده است. در نهاد آموزش کشور قبل از اعمال هرگونه تغییرات باید
در سطوح مختلف اجتماعی هدف از تحصیل برای همگان به شکل شفاف توضیح داده شود. بر
اساس تعاریف اعمال شده درس خواندن برای افزایش تواناییها، بروز و ارتقای مهارتهای
فردی و اجتماعی است، نه برای حفظ کردن مطالب درسی و کسب نمره. در واقع هدف از مدرسه
رفتن دانشآموزان برگزاری امتحان پایان سال و کسب نمره قبولی نیست، بلکه هدف از
تحصیل ایجاد تغییرات فردی و اجتماعی در افراد است. در سالهای اخیر هدف از تحصیل
نسبت به چند دهه گذشته تغییر کرده است، اما هنوز در بین برخی افراد در نهاد آموزش و
پرورش و والدین دیدگاه نرم افزاری نسبت به تحصیل وجود دارد. در سالهای اخیر سیستم
آموزش کشور در بعد سخت افزاری تغییر کرده است. برای مثال امروزه ارزشیابی در مقطع
دبستان به شیوه توصیفی انجام میشود. معلمان قبل از اعمال این شیوه در مدارس از
لحاظ کمی و کیفی مورد آموزش قرار میگیرند. برای مثال یکی از ابعاد ارزشیابی توصیفی
حضور تعداد اندک دانشآموزان در هر کلاس درس است. در این شیوه معلم باید با برقراری
ارتباط حسی با تک تک دانشآموزان تغییر رفتار، تغییر بینش و نگرش آنها را مورد
ارزیابی قرار دهد و این چنین به ارزشیابی دانشآموزان بپردازد. برای مثال در شهر
تهران برخی کلاسها در مقطع دبستان با 35 دانشآموز برگزار میشود. در این وضعیت
معلم برای اجرای چارچوب مشخص شده از سوی آموزش و پرورش فقط با به کارگیری ارزشیابی
کمی میتواند به وظایفش عمل کند. در اصل این نوع عملکرد با توجه به اهداف آموزش کم
بازدهترین اقدام از سوی معلمان است. برخی معلمان با برگزاری آزمونهای متعدد، املا
و... با اعمال شیوههای سنتی به وظایفشان عمل میکنند. در نهاد آموزش و پرورش
میتوان گفت که در اجرای برخی طرحها پیشرفت مشاهده میشود، اما در عمل این پیشرفت
چندان محسوس نیست. نهاد آموزش کشور با دیدگاه سنتی به فعالیت میپردازد که این امر
میزان پیشرفت این نهاد را کاهش میدهد.
yon.ir/Nkc5Q
محمدرضا نیک نژاد، ص پرونده روزنامه فرهیختگان
هنگامی که از کوکان بازمانده از آموزش سخن به میان می آید، ذهن ها بیشتر به سوی کودکان کار و خیابان می رود، همان کودکان معصومی که سر چهار راه ها و پشت چراغ قرمز ها فروشندگی می کنند. بی گمان بخشی از کودکان بازمانده از آموزش همین بچه ها هستند که با فشار خانواده های فقیر و یا کارفرماهای سودجوی شان برای شندرغاز پول، نه تنها از درس و مدرسه که از کودکی و زندگی و خوشی و ... باز می مانند. اما کودکان کار و خیابان آشکارترین لایه ی کودکان بازمانده از آموزش اند. بخش فراوان و پنهان این کودکان در مناطق نابرخوردار کشور مانند استان های حاشیه ای کشور زندگی می کنند. مناطقی که فقر شدید و خانمان برانداز بر بیشتر خانواده ها به ویژه در روستاها سایه افکنده و هر روز بیش از روز پیش آن ها را به کام خویش می کشد. نبود زیرساخت های اقتصادی درخور، بی کاری شدید، کم آبی و رکود کشاورزی، تمرکز سرمایه ها در شهرها به ویژه در کلان شهرها و ... زندگی را بر بخشِ بزرگی از خانواده های این مناطق سخت دشوار کرده است. افزون بر این افزایش هزینه های آموزشی در سال های گذشته و کمک های مالی زورکی در مدرسه ها و ... بسیاری از خانواده های تهیدست را به آن جا رسانده است که از فرستادن بچه های خویش به مدرسه خود داری می کنند. البته آمارها و تجربه ها در این مناطق نشان می دهد که چیرگی فرهنگِ مردسالارانه در این زمینه، دختران را بیش از پسران از آموزش محروم کرده و می کند. گرچه فقر در شهرها و به ویژه در میان خانواده های مهاجرِ حاشیه نشین نیز مهمترین علت بازماندگی کودکان در شهرها می باشد. اما لایه ی دیگر از بازماندگان از آموزش کسانی هستند که به خاطر ناامیدی از آینده ای روشن در ادامه تحصیل، بی کاری سرسام آورِ دانش آموختگان دانشگاهی و مدرک به دست، یا درس و مدرسه را رها می کنند و یا اگر هم ادامه می دهند با بی انگیزگیِ آسیب زایی برای خود، خانواده و جامعه با کمترین تلاش درس می خوانند. این گروه که به شکل ذهنی از آموزش باز می مانند و بی گمان باید جایی و در زمانی باید چشم براه گریز فیزیکی آنان از مدرسه بود. البته می توان به سیاهه ریشه های جاماندگی از آموزش عامل هایی مانند بی پیوندیِ درونمایه های آموزشی با زندگی روزمره دانش آموزان، ساختارِ آموزشی به شدت سفت و سختِ نمره مدار و معدل محور، ناشاد بودن آموزش های مدرسه ای و فشار آموزشی در سال های نخست و میانی آموزش، فشارهای آزار دهنده خانواده ها، نیروهای ستادی مدرسه و آموزگاران و .... را نیز افزود. اما گمانی نیست که فقر، بزرگ ترین عامل بازماندگی از آموزش در کشور است. راه های برونرفت از گرفتاری زشت کودکان بازمانده از آموزش، پژوهشی موشکافانه درباره ریشه های آن و سپس تمرکز بر ریشه کنی آن هاست. گرچه آموزش و پرورش دست به گریبان گرفتاری های پر شمار اقتصادی است و دست اندرکارانش به آرامی به جای کارشناسان آموزشی، دارند به اقتصاددانان زبردستی برای صرفه جویی تبدیل می شوند، اما با توجه به تاثیر فقر اقتصادی بر بازماندگی از آموزش، یکی از گام های نخستین و عملی در این زمینه پرداخت یارانه های آموزشی به خانواده های فقیری ست که دارای فرزند مدرسه ای هستند. این یارانه می تواند انگیزه ای باشد برای خانواده های تهیدست تا دلبدان خویش را به مدرسه بفرستند. از سوی دیگر نیاز است تا با یک تلاش چندگانه، ناکارآمدی های آموزشی- ساختاری را از میان برداشته و برنامه ها، روش ها و ابزارها را در راستای آموزشی دلچسب و شادی زا و انگیز بخش آماده کرد. باشد تا دست کم در یک دوره ی میان مدت از شر بازماندگی از آموزش آسوده شویم.
http://uupload.ir/files/kzar_photo_2017-05-18_08-32-49.jpg
yon.ir/DGSC9